شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد.
استاد بزرگوار، فقیه و حکیم متأله آیتالله سیدرضی شیرازی در سال 1307 شمسی در محله «العماره» نجف اشرف در خانوده علم و تقوا دیده به جهان گشود. آیتالله سیدرضی شیرازی از طرف پدری منسوب به میرزای شیرازی بزرگ و از طرف مادری به فقیه اهل بیت(علیهم السلام) مرحوم آیتالله العظمی آقا شیخ محمدکاظم شیرازی منسوب است. تحصیلات عمده معظم له در همان نجف اشرف بود و نزد استادان بزرگی چون آیتالله العظمی آقا شیخ محمدکاظم شیرازی به فراگیری فقه و اصول پرداخت. وی علوم عقلی را در تهران و قزوین نزد اساتید حکمت و عرفان به فراگیری مشغول شد. از استادان معظم له در حکمت و عرفان میتوان به آیتالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا احمد آشتیانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، محمدعلی حکیم شیرازی، آیتالله مهدی الهی قمشهای و شیخ محمدحسین فاضل تونی اشاره نمود. آنچه در پی می آید نشستی صمیمی با حضرت آیت الله سید رضی شیرازی درباره موضوع توکل با توجه به آیات اول سوره طلاق و سوالاتی که معمولا در این زمینه ذهن ها را به خود مشغول کرده است، می باشد .
هر چیزی قانون و اندازه ای دارد، دلخواه نیست. در عالم هرج و مرج نیست، عالم بر پایه قانون و علم استوار شده، دین نیز بر پایه قانون استوار شده است و هیچ چیز بدون قانون نیست. قدر یعنی اندازه، یعنی هر چه را که می خواهی، مثلا می خواهی زیبا شوی، فقیر شوی، فیلسوف شوی ... حساب دارد، قانون دارد. پیامبر اسلام 1400سال پیش همان پیامبری که امی بوده یعنی درس نخوانده بود می فرماید:
«قد جعل الله لکل شی قدرا » یعنی هر چیزی اندازه و مقیاس دارد، هیچ چیز تصادفی نیست زیرا تصادف در مقابل قانون است، در حالی که قانون در عالم حکومت می کند.
اینکه می گوییم هر چیزی را خدا می خواهد به این معناست که: قانون جعل کرده یعنی قانون قرار داده است. قرآن کتاب عقل است و دین هم بر پایه عقل بنا شده. دنیای امروز نیز می گوید همه چیز بر پایه قانون استوار است، قرآن 1400 سال پیش به این مطلب اشاره کرده و می گوید هیچ چیز تصادف نیست بلکه بر پایه قانون است.
اما توکل یعنی انسان در مسیر اسباب موجود در عالم قدم بگذارد و با اعتماد برخدا کار خویش را انجام دهد نه اینکه سستی و تنبلی کرده و وظیفه خود را انجام ندهد و تنها بگوید توکل برخدا. مثلا شب درب منزل را نبسته و بخوابد و بگوید توکل برخدا و بعد دزد بیاید ، این هرج و مرج است نه توکل ، اسلام این را نمی پسندد. مردم معنای واقعی توکل را نفهمیدند در حالی که توکل همانطور که گفتیم این است که به اسباب عالم و به آنچه که سبب و علت کارهاست دست بزنی ، مثلا می خواهی عالم بشوی راهش را باید طی کنی زیرا هر چیزی مقدماتی دارد پس مقدمات را باید انجام داد آن وقت به خدا توکل کرد، خدا هم کمک می کند.
توکل در مسیر قوانین خلقت است و قوانین را هم خدا گذاشته، این معنای توکل بر خداست. بنابراین آنچه که دین به آن خلقت و قانون می گوید اگر پیروی کردی یعنی توکل کرده ای. مثلا اگر مریض شدی باید معالجه کنی و این معالجه در واقع توکل است زیرا برای معالجه باید به طبیب مراجعه کرد، باید دارو خورد بعد گفته شود خدایا من به تکلیف عمل کردم هر چه تو صلاح بدانی ،این معنای حقیقی توکل است.
هر دو در استفاده از قوانین مشترک هستند اما شخص دیندار یک پشتوانه به نام خدا دارد که اگر یک وقت اشتباه کرد، ممکن است خدا کمکش کند زیرا خیانت نکرده و خلاف راه نرفته، ممکن است خدا او را به راه راست هدایت کند.
در دنیا خیلی اشتباهات می شود زمانی که شخص آگاه می شود، می فهمد سپس از خدا می خواهد خدایا من در اشتباه قرار نگیرم و در راه راست و حقیقت قرار بگیرم. پس اگر به دنبال همه اسبابی که در عالم برای سلامتی، رزق، علم، ترقی و ... وجود دارد بروید و در دل وابسته و دلبسته به خدا باشید و از او کمک بخواهید در واقع به معنای حقیقی توکل عمل کرده اید.
یعنی اگر به قانون عمل کردی خدا تو را نگه می دارد و حفظ می کند.
در مسائل طبیعی قانون فرق نمی کند خدا هم مومن و هم کافری که از قوانین بهره ببرد نگه می دارد، اما در مسائل اخروی هدایت از آن مومن است .
آیه می گوید: بین شخصی که خدا، آن قدرت نامتناهی را قبول دارد نسبت به آن که به آن شک دارد یا قبول ندارد فرق است، یعنی شخص مومن می تواند تکیه گاه داشته باشد و به واسطه این پشتوانه آرامش روحی دارد ولی کافر این تکیه گاه را ندارد و بدبخت و بیچاره است و دستش به جایی بند نیست.
پزشک می گوید اگر به نسخه عمل کنی خوب می شوی پس اگر خوب شدن را می خواهی باید به آن عمل کنی در غیر این صورت رها کن و برو . اگر شخصی هم، پشتوانه ای مثل خدا را می خواهد باید توکل کند.
زیرا همه ی این اسباب ها از خدا پیدا شده است: این اسباب ها واجب الوجود نیستند و وجود ذاتی ندارند و همه چیز از خداست.
همه کارها را باید به خدا واگذار کنیم اما احتیاج به گفتن ندارد زیرا در دل و درون عملا به خدا توکل می کنیم. چون وقتی اعتقاد به خدا پیدا کردیم میدانیم ناظر بر اعمال است، می بیند و اطلاع دارد این توکل است. پس هیچ لحظه ای از زندگی نیست که آن را به خدا واگذار نکنیم. زیرا علم خداوند تمام عالم را فرا گرفته و بر تمام عالم احاطه دارد همه دیده ها و دل ها و عقیده ها را گرفته است و چیزی نیست که از خداوند مخفی باشد .
هرگز چنین نیست همه انبیاء و اولیاء الهی از اسباب موجود در عالم استفاده می کردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به همه اسباب در راه رسالت و تبلیغش توجه کرده و از آنها استفاده می کردند.
توکل معنایش این نیست که اسباب نباشد این تفکر غلطی است. قرآن کریم توصیه می کند که از تمام اسباب استفاده شود و در باطن از خدا بخواهیم که این اسباب اثر کند.
در داستان حضرت ابراهیم نیز باید گفت عمل حضرت ابراهیم عمق توکل و کمک از خداست. حضرت میخواهد به همه انسانها در طول تاریخ بفهماند که جبرئیل به خودی خود اثر ندارد و علت نیست، بلکه واسطه است و با وجود خدا و احاطه او بر همه چیز، جبرئیل کاره ای نیست بلکه خدا همه کاره است. در واقع حضرت ابراهیم یک پیام به جامعه بشری می دهد.
در توکل تکیه گاه فقط خداست و شخص و همه اسباب مستقل در وجود نیستند و انسان خود را متصل به خدا می داند و تنها به پشتیبانی او توجه دارد و باور دارد که بدون پشتیبانی او هیچ است.
گاهی اوقات چیزهائی را انسان می خواهد و خیال می کند مصلحت است، ولی خداست که مصلحت شخص یا اجتماع را می داند، پس اگر مصلحت باشد خدا می دهد . کسانی که فکر می کنند همه راهها را رفته اما چیزی بدست نیاورده اند و نتیجه ای نگرفته اند اشتباه می کنند. زیرا ما در زندگی نعمتهای بسیاری داریم که همه را خدا داده، همین غذایی که می خوریم، خوابی که داریم ... از کجا نشأت گرفته؟ همه را خدا خواسته است. گاهی نیز فکر می کنیم راه را درست رفته ایم در حالی که خطا بوده و همان خطا باعث شده به نتیجه مورد نظر نرسیم. مثلا شخص درسی نخواند فقط آرزو می کند و می خواهد مدیر کل شود، خوب نمی شود زیرا هر چیزی اندازه دارد یعنی قانون دارد .
این نشانه آن است که یا از قانون استفاده نکرده و یا درست و دقیق استفاده نکرده است . روزی از راه قانون به دست میآید. از سوی دیگر تلاش تنها عامل برای کسب روزی فراوان نیست، بلکه عوامل بسیاری وجود دارد مثل: دعای پدر و مادر، پاکی شخص ، صلاح و مصلحت او، اهل ریاضت و نماز و عبادت بودن و ....
البته همه این ها نیز قانون است، پس باید همه عوامل را شناخت و تلاش هم ضمیمه آن کرد. البته ابزارهای دیگری نیز ممکن است باشد که ما نمی دانیم. ابزارها نامتناهی هستند، مثلا پدر شخص آدم خوبی بوده و حالا روزی این نسبت به تلاشش بیشتر است ممکن است جبران مقام پدر باشد. بعضی چیزها را نمی دانیم زیرا خیلی برای ما روشن نیست. احاطه به تمام علل و اسباب در عالم خلقت جز برای خدا میسر نیست.
عوامل شناخته شده یک چیزهای عمومی مثل ایمان، محبت به پدر و مادر و فقرا و ... است. اما یکسری خصوصی است که ما اطلاعی نداریم. البته طلب روزی در مادیات و معنویات متفاوت است آنچه که مسلم است آنکه تابع عشق و علاقه انسان است ولی سفارش شده که در مادیات خیلی عشق نداشته باشیم و بیشتر به دنبال طلب روزی معنوی باشیم یعنی خودسازی و خود را بسازیم. انسان سازی نیز به عبادت عقلی و عملی است. اگر چه گفته شده تهیه روزی عبادت است اما نباید تمام عمر را صرف آن کرد. اسلام افراط و تفریط (زیاده روی و کوتاهی) در هیچ کاری را نمی پسندد.
توکل کنندگان درجاتی دارند، قطعا توکل پیامبر با اصحابش متفاوت است. اگر چه قانون یکی است و تا شخص به اسباب دست نزند و از آنها استفاده نکند توکل بی معناست. اما آنچه که مسلم است در اعتماد به خدا افراد تفاوت دارند و در درجات متفاوتی قرار می گیرند که این خود تعیین کننده درجه توکل آنهاست.
معیار شناخت درجه توکل آن است که به احکام دینی عمل کنیم و اهل تلاش و کوشش باشیم.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
قرآن نیز می گوید: «و ان لیس للانسان الا ماسعی» پس همه چیز تلاش میخواهد و نتیجه تلاش در آینده دیده می شود. محال است کسی بی تلاش به جایی برسد، پیامبر شب و روز فعالیت می کردند. حالات پیامبر را بخوانید چقدر به او سنگ می زدند ، کتک می زدند ، اما پیامبر دست از تلاش برنداشت و 23 سال زحمت کشید و توکل به خدا داشت.
قطعا نه. اما ما باید آن مقدار اسباب که در اختیار داریم به کار ببریم و تلاش هم بکنیم. زیرا بدون سعی و تلاش نمی شود «و ان لیس للانسان الا ماسعی»، سپس دعا کنیم و دعا مرحله بعد از اسباب است. اگر اسباب و وسائل را بکار نبریم دعا بی معناست، مثل اینکه کسی مریض شود و دکتر نرود و فقط دعا کند یا درس نخواند و دعا کند عالم شود این شیوه غلط است. البته در برخی مسائل زندگی اسباب ها دست ما نیست و در آن شرایط فقط باید دعا کرد. گاهی اسباب ها ممتنع است که هیچ، در این شرایط فقط باید دعا کرد. اما گاهی این اسباب مشکل بدست می آید که باید تلاش کرد و اگر غیر این بود تلاش و امر به تلاش کردن بی معنا بود و اگر اسباب در دست باشد که دیگر سعی و تلاش لازم نیست.
ایشان در پایان سخنان خویش مخاطبین را چنین توصیه فرمودند:
عمر می گذرد اما به چه چیز بگذرد؟ خوردن، خوابیدن، لذایذ جنسی و ... خیر عمر باید به علم و عمل بگذرد، آنها فقط برای ادامه زندگی ضروری است، اما بیشتر سعی انسان باید به مطالعه و عبادت، خصوصا عبادات عقلی طی شود و عبادات عقلی از عبادات بدنی با ارزش تر است . اگر یک نفر را از نظر فکری و اعتقادی زنده کنیم تمام بشریت را زنده کردیم.
برگرفته از سایت تبیان
عید فطر و دعا برای امام عصر(عج)
اگر به دعاهای وارده درماه رمضان و مخصوصاً روز عید فطر توجه کنیم، درمی یابیم که در اکثر آنها به امام عصر(عج) توجه ویژه شده است و همه آنها در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. برخی از ادعیه وارده از این قرار است:
اوّل: دعاى ندبه؛ قرائت دعای ندبه در روز عید فطر توجه خاص به امام زمان(عج) است.
دوّم: دعائیکه هنگام خروج برای نماز عید فطر وارد شده وآن بدین شرح است:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ الْمُنْتَظِرِ أَمْرَکَ الْمُنْتَظَرِ لِفَرَجِ أَوْلِیَائِکَ اللَّهُمَّ اشْعَبْ بِهِ الصَّدْعَ وَ ارْتُقْ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَمِتْ بِهِ الْجَوْرَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ زَیِّنْ بِطُولِ بَقَائِهِ الْأَرْضَ وَ أَیِّدْهُ بِنَصْرِکَ وَ انْصُرْهُ بِالرُّعْبِ وَ قَوِّ نَاصِرَهُمْ وَ اخْذُلْ خَاذِلَهُمْ وَ دَمْدِمْ عَلَى مَنْ نَصَبَ لَهُمْ وَ دَمِّرْ عَلَى مَنْ غَشَّهُمْ وَ اقْصِمْ بِهِمْ رُءُوسَ الضَّلَالَةِ وَشَارِعَةَ الْبِدَعِ وَ مُمِیتَةَ السُّنَّةِ وَ الْمُتَعَزِّزِینَ بِالْبَاطِلِ وَ أَعِزَّ بِهِمُ الْمُ?ْمِنِینَ وَ أَذِلَّ بِهِمُ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ جَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ وَ الْمُخَالِفِینَ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى جَمِیعِ الْمُرْسَلِینَ وَ النَّبِیِّینَ الَّذِینَ بَلَّغُوا عَنْکَ الْهُدَى وَ اعْتَقَدُوا لَکَ الْمَوَاثِیقَ بِالطَّاعَةِ وَ دَعَوُا الْعِبَادَ إِلَیْکَ بِالنَّصِیحَةِ وَ صَبَرُوا عَلَى مَا لَقُوا مِنَ الْأَذَى وَ التَّکْذِیبِ فِی جَنْبِکَ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى ذَرَارِیِّهِمْ وَ أَهْلِ بُیُوتَاتِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ الطَّاهِرَاتِ وَ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنَ الْمُ?ْمِنِینَ وَ الْمُ?ْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اللَّهُمَّ اخْصُصْ أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُبَارَکِینَ السَّامِعِینَ الْمُطِیعِینَ لَکَ الَّذِینَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ نَوَامِی بَرَکَاتِکَ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه.(1)
گویا عید فطر یک نوع شکرانه به درگاه خداوند متعال، جهت نعمت ولایت و امامت است.عیدفطر شکرگزاری پیوند با امام است و منتظران در این عید اعلام می کنند که تمام توفیقات من به خاطر وجود امام زمانم است. بزرگداشت عید فطر به این معنی است که زندگی من در سایه امام عصر(عج) معنی پیدا می کند؛ چراکه در ادعیه و اعمال ماه مبارک رمضان دائما از امام یاد می کنیم و نوعی طی طریق به سوی الی الله است
در بخشی از دعای روز عید فطر امام سجاد(علیه السلام )میخوانیم: «وَاَعِنّی عَلی جِهادِ عَدُوِّکَ فی سَبیلِکَ مَعَ وَلیکَ کما قُلْتَ جَلَّ قَولُکَ اِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُ?منینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَموالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلونَ فی سبیل اللَّهِ (2) ... اللَّهُمَّ فَاَرِنی ذلِکَ السَّبیلَ حَتَّی اُقاتِلَ فیهِ بِنَفْسی وَ مالی طَلَبَ رِضاکَ فَاَکُونَ مِنَ الْفائِزینَ (3) ؛ خدایا مرا بر جهاد با دشمنت در راه خودت همراه با ولیت [امام زمان] یاری کن، چنان که خود فرمودی و بزرگ است سخن تو که «خداوند از م?منان، جانها و اموالشان را خریداری کرده که [در برابرش] بهشت برای آنان باشد، [به این صورت که] در راه خدا پیکار کنند..» خدایا پس این راه جهادت را به من نشان بده تا با جان و مال برای رضای تو در آن بجنگم، پس [به شهادت رسیده] از رستگاران باشم.»گویا عید فطر یک نوع شکرانه به درگاه خداوند متعال، جهت نعمت ولایت و امامت است.عیدفطر شکرگزاری پیوند با امام است و منتظران در این عید اعلام می کنند که تمام توفیقات من به خاطر وجود امام زمانم است. بزرگداشت عید فطر به این معنی است که زندگی من در سایه امام عصر(عج) معنی پیدا می کند؛ چراکه در ادعیه و اعمال ماه مبارک رمضان دائما از امام یاد می کنیم و نوعی طی طریق به سوی الی الله است.
چهارم: دعای نورانی امام مهدی (عج) بعد از نماز صبح روز عید فطر این است:
اَللّهُمَّ إنّی اَتَوَجَّهُ إلِیکَ بِمُحَمَّدٍ)صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) اَمامِی وَ بِعَلِیِّ (عَلَیهِ الصَّلاهُ وَالسَّلام) عَنْ یَمینِی وَ خَلفِی وَ بِاَئِمَّتِی عَنْ یَسارِیْ اَستَتِرُوا بِهِمْ مِنْ عَذابِکْ (4).
خدایا! ما با این جلال و شکوه به حضور تو بار می یابم که از قهر و غضبت نجات پیدا کنم، بگونه ای که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جلوی من باشد. و علی بن أبیطالب از طرف راست و پشت سر مرا حفظ کند. و ائمه دیگر طرف چپ مرا حفظ کنند. من مُحاط و محفوف به نبوّت و رسالت و ولایت و امامت باشم. من در این مجمع و این مجموعه به حضور تو بار می یابم ،و به وسیله اینها از قهر و عذاب تو نجات پیدا کنم.
این دعا چگونگی عرض حاجت به خداوند متعال را نشان می دهد، اینکه به چه کسانی متوسّل شویم ، چه کسانی را شفیع قرار بدهیم و از نبوّت آنها، از رسالت آنها، از ولایت آنها، از امامت آنها، از عصمت آنها، از حجّت بالغه بودن آنها مدد بگیریم .
هم چنین در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است، دعای «اَللّهُمَ اَدخِل عَلی اَهلِ القُبورِ السُرور... » دعای فرج و ظهور امام عصر ارواحنا له الفداء است. زیرا فقط درآن دوره است که همه غم ها تبدیل به شادی می شود. همه زندانی ها آزاد می شوند. همه نیازمندان بی نیاز می شوند. همه مشکلات بر طرف می شود. همه ناراحتی ها از بین می رود.
کسانی که جهت نماز عید می روند، از آنجا که نماز عید حق ویژه امام معصوم است، برآنهاست که بر این مصیبت غیبت امام، افسوس بخورند و جهت تعجیل فرج ایشان بسیار دعا کنند.
بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم
ز دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی
که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم
ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم
ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرمپی نوشت ها:
1ـ بحار الانوار، ج88، ص17.
2ـ توبه/111.
3ـ صحیفة السجادیة الجامعة، ص 312؛ بحار الانوار، ج88، ص9.
4ـ تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)،ج3 ، ص140.
برگرفته از سایت تبیان
از روایات ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینگونه بر میآید که روزهداری؛ دارای مراتبی است و مرتبه ظاهری آن، همان استکه در منابع فقهی به آن اشاره شده و برای آن شرایط و مبطلاتی ذکر نمودهاند، اما مرتبهی بالاتر و باطنی روزه، آن است که شخص روزهدار، تمام اعضای بدن او روزه باشد؛ یعنی بتواند چشم، گوش، زبان و سایر اعضایش را از حرام دور نگه دارد. باید توجه داشت که چنین روزهای است که مورد قبول حق تعالی قرار میگیرد و آن آثار کامل خود را به همراه خواهد داشت.
در این مقاله به دو سوال در رابطه با روزه پاسخگو خواهیم بود:
سوال: فلسفه ساقط شدن روزه در سفر چیست؟
مسئله نماز و روزه مسافر، مسئله ای فقهی است و فتوای مراجع تقلید در آن همانند دیگر مسائل باید مستند به آیات قرآن، روایات معتبر معصومین (علیهم السلام) و قواعد فقهی و اصولی باشد؛ یعنی فقیه و مجتهد باید شرایط و ضوابط سفری را که موجب شکسته شدن نماز و افطار کردن روزه می شود، از آیات و روایات به دست آورد و بر اساس آن فتوا دهد.
اصولاً دو ضابطه برای شکسته شدن نماز و افطار روزه بیان شده است. اول: پیمودن هشت فرسخ راه. بنابراین هر شخصی که چهار فرسخ یا 22.5 کیلومتر از وطن خود سفر کند، نمازش شکسته و روزه اش ساقط می شود.
دوم: "پیمودن یک روز راه".
در این دیدگاه، ممکن است مسافت مورد نظر در زمانهای آینده با توجه به تغییر وسیله نقلیه عمومی تغییر یابد.
پاسخ حضرت آیة الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است:
اگر شخص سفری که با وسایل نقلیه عمومی در مدت یک روز صورت می گیرد، -یعنی این مسافت توسط این گونه وسایل به صورت متعارف در فاصلهی زمان اذان صبح تا اذان مغرب انجام می شودـ نماز وی شکسته می شود و نمی تواند روزه واجب رمضان را بگیرد و اگر مسافت رفت و برگشت او به این مقدار باشد، همین حکم را دارد. البته اگر در محل سفر ده روز قصد اقامت داشته باشد، دیگر حکم مسافر را نخواهد داشت.
با این وصف، در روزگار معاصر اگر شخص حدود هفتصد کیلومتر سفر کند یا مسافت رفت و برگشت او این مقدار باشد و حداقل مسافت رفت نصف این مقدار ـیعنی سیصد و پنجاه کیلومترـ باشد، نماز وی شکسته و روزه اش ساقط می شود و این گونه احکام تعبدی است و حکمت آن تسهیل برای بندگان خداست و همین مقدار که برای نوع مردم سهولت داشته باشد، کافی است.
سوال: آیا غیبت موجب بطلان روزه میگردد؟
به عبارت دیگر چرا با توجه به وجود احادیثی از رسول خدا (صلی الله علی و آله) مبنی بر باطل کردن روزه با گناه غیبت، این گناه از مبطلات روزه در کتابهای احکام آورده نمیشود؟
1. همان طور که کارهای نیک و اعمال صالح انسان دارای درجات متفاوتی از ارزش و ثواب هستند، گناهان انسان نیز از نظر فساد و عقوبت در یک سطح نیستند. اینگونه احادیث، بیانگر بزرگی گناه غیبت و شدت فساد آن است؛ زیرا غیبت با بزرگترین سرمایه مردم یعنی با آبروی آنان سرو کار دارد. از اینرو، اسلام عزیز آن را مذموم شمرده و با تعبیرات بسیار شدید از آن یاد کرده تا همگان را متوجه مضرات و آثار سوء آن کرده و از ارتکاب چنین گناهی باز دارد.
2. از روایات ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینگونه بر میآید که روزهداری؛ دارای مراتبی است و مرتبه ظاهری آن، همان استکه در منابع فقهی به آن اشاره شده و برای آن شرایط و مبطلاتی ذکر نمودهاند، اما مرتبهی بالاتر و باطنی روزه، آن است که شخص روزهدار، تمام اعضای بدن او روزه باشد؛ یعنی بتواند چشم، گوش، زبان و سایر اعضایش را از حرام دور نگه دارد. باید توجه داشت که چنین روزهای است که مورد قبول حق تعالی قرار میگیرد و آن آثار کامل خود را به همراه خواهد داشت.
البته در مرحلهی نخست، هر مکلفی مأمور به انجام واجبات -به همان شکلی که در منابع فقهی بیان شده است- میباشد، چراکه ترک واجب، به بهانهی عدم قبولی آن، خودش جُرم بوده و دارای عقوبت الهی است.
در نتیجه، روزه با ترک سایر واجبات یا همراه با انجام محرمات و گناهانی همچون «غیبت»، نتیجه مطلوب خود را نخواهد داشت، اما از آنجا که هر کدام از این اعمال دارای حکمی مستقل هستند که به تنهایی نیز آثار و نتایجی دارند، غیبت کردن، موجب بطلان روزه نخواهد شد، بلکه از ارزش و اثر واقعی آن میکاهد.
برگرفته از سایت تبیان
از روایات ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینگونه بر میآید که روزهداری؛ دارای مراتبی است و مرتبه ظاهری آن، همان استکه در منابع فقهی به آن اشاره شده و برای آن شرایط و مبطلاتی ذکر نمودهاند، اما مرتبهی بالاتر و باطنی روزه، آن است که شخص روزهدار، تمام اعضای بدن او روزه باشد؛ یعنی بتواند چشم، گوش، زبان و سایر اعضایش را از حرام دور نگه دارد. باید توجه داشت که چنین روزهای است که مورد قبول حق تعالی قرار میگیرد و آن آثار کامل خود را به همراه خواهد داشت.
در این مقاله به دو سوال در رابطه با روزه پاسخگو خواهیم بود:
سوال: فلسفه ساقط شدن روزه در سفر چیست؟
مسئله نماز و روزه مسافر، مسئله ای فقهی است و فتوای مراجع تقلید در آن همانند دیگر مسائل باید مستند به آیات قرآن، روایات معتبر معصومین (علیهم السلام) و قواعد فقهی و اصولی باشد؛ یعنی فقیه و مجتهد باید شرایط و ضوابط سفری را که موجب شکسته شدن نماز و افطار کردن روزه می شود، از آیات و روایات به دست آورد و بر اساس آن فتوا دهد.
اصولاً دو ضابطه برای شکسته شدن نماز و افطار روزه بیان شده است. اول: پیمودن هشت فرسخ راه. بنابراین هر شخصی که چهار فرسخ یا 22.5 کیلومتر از وطن خود سفر کند، نمازش شکسته و روزه اش ساقط می شود.
دوم: "پیمودن یک روز راه".
در این دیدگاه، ممکن است مسافت مورد نظر در زمانهای آینده با توجه به تغییر وسیله نقلیه عمومی تغییر یابد.
پاسخ حضرت آیة الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است:
اگر شخص سفری که با وسایل نقلیه عمومی در مدت یک روز صورت می گیرد، -یعنی این مسافت توسط این گونه وسایل به صورت متعارف در فاصلهی زمان اذان صبح تا اذان مغرب انجام می شودـ نماز وی شکسته می شود و نمی تواند روزه واجب رمضان را بگیرد و اگر مسافت رفت و برگشت او به این مقدار باشد، همین حکم را دارد. البته اگر در محل سفر ده روز قصد اقامت داشته باشد، دیگر حکم مسافر را نخواهد داشت.
با این وصف، در روزگار معاصر اگر شخص حدود هفتصد کیلومتر سفر کند یا مسافت رفت و برگشت او این مقدار باشد و حداقل مسافت رفت نصف این مقدار ـیعنی سیصد و پنجاه کیلومترـ باشد، نماز وی شکسته و روزه اش ساقط می شود و این گونه احکام تعبدی است و حکمت آن تسهیل برای بندگان خداست و همین مقدار که برای نوع مردم سهولت داشته باشد، کافی است.
سوال: آیا غیبت موجب بطلان روزه میگردد؟
به عبارت دیگر چرا با توجه به وجود احادیثی از رسول خدا (صلی الله علی و آله) مبنی بر باطل کردن روزه با گناه غیبت، این گناه از مبطلات روزه در کتابهای احکام آورده نمیشود؟
1. همان طور که کارهای نیک و اعمال صالح انسان دارای درجات متفاوتی از ارزش و ثواب هستند، گناهان انسان نیز از نظر فساد و عقوبت در یک سطح نیستند. اینگونه احادیث، بیانگر بزرگی گناه غیبت و شدت فساد آن است؛ زیرا غیبت با بزرگترین سرمایه مردم یعنی با آبروی آنان سرو کار دارد. از اینرو، اسلام عزیز آن را مذموم شمرده و با تعبیرات بسیار شدید از آن یاد کرده تا همگان را متوجه مضرات و آثار سوء آن کرده و از ارتکاب چنین گناهی باز دارد.
2. از روایات ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینگونه بر میآید که روزهداری؛ دارای مراتبی است و مرتبه ظاهری آن، همان استکه در منابع فقهی به آن اشاره شده و برای آن شرایط و مبطلاتی ذکر نمودهاند، اما مرتبهی بالاتر و باطنی روزه، آن است که شخص روزهدار، تمام اعضای بدن او روزه باشد؛ یعنی بتواند چشم، گوش، زبان و سایر اعضایش را از حرام دور نگه دارد. باید توجه داشت که چنین روزهای است که مورد قبول حق تعالی قرار میگیرد و آن آثار کامل خود را به همراه خواهد داشت.
البته در مرحلهی نخست، هر مکلفی مأمور به انجام واجبات -به همان شکلی که در منابع فقهی بیان شده است- میباشد، چراکه ترک واجب، به بهانهی عدم قبولی آن، خودش جُرم بوده و دارای عقوبت الهی است.
در نتیجه، روزه با ترک سایر واجبات یا همراه با انجام محرمات و گناهانی همچون «غیبت»، نتیجه مطلوب خود را نخواهد داشت، اما از آنجا که هر کدام از این اعمال دارای حکمی مستقل هستند که به تنهایی نیز آثار و نتایجی دارند، غیبت کردن، موجب بطلان روزه نخواهد شد، بلکه از ارزش و اثر واقعی آن میکاهد.
برگرفته از سایت تبیان